از دیر باز چای نبات دوست داشته ام،دوست داشته ام چای ام را با نبات بنوشم از قند خوشم نمی آمد به نظر شل مغز می آمد همین که خودش را نمیگیرد و زود تسلیم چای میشود و هست و نیست خود را در کام دیگری میریزد وتلاشی برای بهبود شرایطش نمیکند حاکی از ضعیف بودن اوست و این از همه چیز بدتر است.اما نبات تا لحظه ی آخر دست بر زانو ی خویش دارد و هم قد کوه ایستاده است و وا نمی دهد و در جاودانگی میمیرد واین خود شکوه زندگی است.آنها که در مشکلات حل میشوند خود را از دست داده اند واین خسران جبران ناپذیری است و شاید بعضی از آدمها سرخوشی قند را دیده اند و از نبات بودن دست کشیده اند کاش همه ی آدمها یک شاه نبات بودندفاضله هاشمی غزل
تاريخ : دوشنبه 5 ارديبهشت 1401 | 19:23 | نویسنده : فاضله هاشمی |
.: Weblog Themes By Pichak :.